جدول جو
جدول جو

معنی لوس شدن - جستجوی لغت در جدول جو

لوس شدن
(سَ / سُو نُ / نِ / نَ دَ)
ننر شدن
لغت نامه دهخدا
لوس شدن
ننر شدن
تصویری از لوس شدن
تصویر لوس شدن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لیچ شدن
تصویر لیچ شدن
خیسیدن، خیس شدن، تر شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لمس شدن
تصویر لمس شدن
بی حس شدن، سست و بی حال شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از روا شدن
تصویر روا شدن
جایز شدن، برآمدن حاجت، رواج یافتن
حلال شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لول زدن
تصویر لول زدن
در جای خود جنبیدن و پیچ خوردن، لولیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جور شدن
تصویر جور شدن
فراهم و آماده شدن، مرتب و هماهنگ شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لخت شدن
تصویر لخت شدن
لباس از تنش درآوردن، برهنه شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بور شدن
تصویر بور شدن
کنایه از شرمنده شدن، خفیف شدن
فرهنگ فارسی عمید
(سَ / سُو گَ خوَرْ / خُرْ دَ)
مست مست شدن. سخت مست شدن. سیاه مست شدن
لغت نامه دهخدا
(سَ / سُو دَ)
لوث شدن خون یا بزه و تقصیر یا امری، مجازاًبه چند یا چندین تن نسبت داده شدن تخفیف کیفر را
لغت نامه دهخدا
(سَ دَ زَ مَ / مو زَ / زِ دَ)
فالج گونه شدن. بی حس و بی حرکت ارادی گشتن اندامی. لس شدن. بی حس و حرکت شدن عضوی: دستم لمس شده است، حرکت نمیکند
لغت نامه دهخدا
(کَ دَ)
به هوس آمدن. آرزو و خواهانی یافتن:
طبع تو را تا هوس نحو شد
صورت علم از دل ما محو شد.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(سَ نَ / نِ کَ دَ)
به فالج مبتلی گشتن. فالج شدن. بی حس شدن. لمس شدن. و نیز رجوع به لس شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از خیس شدن
تصویر خیس شدن
مرطوب شدن ترشدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تور شدن
تصویر تور شدن
متوحش شدن و پریدن کبوتر یا مرغی دیگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حبس شدن
تصویر حبس شدن
بندیدن زندانی شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عروس شدن
تصویر عروس شدن
به همسری مردی در آمدن دختر یا زن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عوض شدن
تصویر عوض شدن
ورتیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوف شدن
تصویر اوف شدن
زخمی شدن، سوختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بور شدن
تصویر بور شدن
شرمنده شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روا شدن
تصویر روا شدن
برآمدن، بر آورده شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذوب شدن
تصویر ذوب شدن
گدازیدن ویتازیستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوست شدن
تصویر دوست شدن
همدل و مهربان شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دور شدن
تصویر دور شدن
فاصله دار شدن چیز، رانده شدن، خارج شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لس شدن
تصویر لس شدن
مبتلی گشتن، بی حس شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لوث شدن
تصویر لوث شدن
مجازاً به چند یا چندین تن نسبت دادن برای تخفیف کیفر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لول شدن
تصویر لول شدن
مست مست شدن سخت مست شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لمس شدن
تصویر لمس شدن
بی حس و حرکت شدن فالج گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غور شدن
تصویر غور شدن
مبتلی به فتق شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لمس شدن
تصویر لمس شدن
((~. شُ دَ))
بی حس و حرکت شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لول شدن
تصویر لول شدن
((شُ دَ))
نشئه شدن، سرمست شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ذوب شدن
تصویر ذوب شدن
گداختن، آب شدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از عوض شدن
تصویر عوض شدن
دیگر شدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فوت شدن
تصویر فوت شدن
درگذشت، مردن
فرهنگ واژه فارسی سره